جرح کلام

  • ۰
  • ۰

نگاهِ خیره یِ کرونا

نگاهِ خیره یِ کرونا

دکتر مهدی ربیعی[1]

 

چکیده

کرونا ویروس و رخدادهایی شبیه آن خواه دست ساز بشر باشد و یا خواه تولید طبیعی شرایط این دنیا باشد، در هر صورت حاوی دلالت های زبانشناختی است که نیاز به رمزگشایی دارد. کرونا به مثابه یک تروما می تواند در عادت های قالبی که بر اساس میل دیگری تعریف شده است، خلأ روانی ایجاد کند. از بابت دیگر اگر کرونا ویروس را سمپتوم بشر بدانیم، سمپتوم همان حقیقت های واپس زده شده بشر در ارتباط با خود و دیگری است که به شکل نمادین تکرار می شود و اگر یادآوری و حل-فصل نشود با زبان متفاوت و قدرت بیشتری باز خواهد گشت. برخورد عمومی و دنیای مدرن بخصوص با کمک روانشناسی و جامعه شناسی از طریق فانتزی های از قبل آماده شده در جهت پر کردن این خلأ روانی است که نتیجه آن چیزی جز اجبار به تکرار به شکل مدرن آن نخواهد بود. اگر در چنین فرصتی پراتیک[2] به معنی دقیق کلمه بهنگام و واقعی رخ دهد می تواند باعث تداعی دال ها و رمزگشایی حقیقت های پوشیده شده فردی و مورثی بشر شود.

کلید واژه: نگاه خیره، روانکاوی،کرونا ویروس، تروما، بحران، پراتیک

اگر کرونا ویروس(coronavirus) و امثالهم را یک نگاه خیره (gaze) بر بشر بدانیم، او کیست که ما را می نگرد[3]؟ صدای کیست و چیست که باید ما اینگونه او را ببینیم و بشنویم؟ ما و نیاکان ما چه چیزهایی را ندیده، نشنیده و پوشانده ایم، که او اینگونه رخ می نماید؟ آیا ما یا بخشی از وجود ما همراه و همدست اوست؟ چرا ما باید او را جدی نگیرم تا او هر بار خیره تر از قبل ما را در بر گیرد؟ چرا در طول تاریخ هر بار که او را تحلیل کرده ایم، او در خارج از تحلیل ما، ما را می نگرد؟ هر بار که می خواهیم به طرف او برویم او را از کف می دهیم و او جور دیگری بر ما بر می گردد، گویا سوال او خیره بر ما ولی بر پاسخ وجودی در ما استوار است[4]. گویا در زبان ظاهری و خیالی[5] از او فرار می کنیم ولی در قلب و باطن[6] او را فرا می خوانیم. در ظاهر از او بیزاریم ولی بدون او نیستیم. در ظاهر می خواهیم او را شکست بدهیم ولی قلباً مغلوب او هستیم، این موضوع می تواند یادآور این آیه مبارک باشد که او از رگ گردن به ما نزدیک تر است[7]. آیا او همان حق طبیعت و انسانیت نیست که او را پوشانده و بر آن کفر ورزیدیم که اکنون با زبان سمپتوم(symptom) بر ما بازگشته و ما را می نگرد؟ آیا این همه وسواس و میل به چنین سمپتومی، همان کشش قلبی و ناخودآگاه ما به سوی حق نیست که در کرونا و امثالهم مستتر است. همانطور که در روانکاوی فروید- لکان روشن شده است، اگر حقی پوشیده و واپس زده شود او به شکل سمپتوم به سوی ما بر می گردد[8] و ما را می نگرد، فرقی نمی کند که این سمپتوم ساخته آزمایشگاه یا طبیعت باشد، در هر صورت حق وسیله خود را برای برگشت پیدا می کند. بی دلیل نیست که نگاه خیره پر از وحشت و پیام است و بسته به میزان کفر(به معنای پوشاندن حق)، خیره شدن به آن نیز دشوار است. گویا کافر[9] بیشتر از همه از نگاه خیره اجتناب می کند و در عین حال نیازمندتر به آن است. تناقض و شکاف ساختاری[10] که در بشر امروزی وجود دارد، تناقضی که فقط در رمز گشایی این نگاه از بین می رود، در غیر این صورت در بین این تناقض مذبذب خواهد بود. مذبذب[11] برای اینکه سمپتوم[12] را رمزگشایی نکند و بیشتر از حد در آن عمیق نشود مجبور است به شکل های مختلف از آنها فرار کند، او را نادیده بگیرد و به دنبال حذف آن باشد، خود را به ابزار پزشکی و روش های زرد روانشناسی مجهز می کند تا پیام آنها را در نطفه خفه کند، هر چند دروناً و بدون اینکه آگاهانه از آن بدانند مجنون و وسواس تفکر به او می شوند، از این رو، ناخودآگاه، او را می خواهد و برایش ارضا کننده است[13]. افرادی که با نگاه خیره یکی هستند ظاهر و باطن آنها یکی است مانند نگاه خیره کودک گرسنه ی آفریقایی که در حال مرگ است به ما می گوید هر آنچه را که ما آن را پوشانده ایم، او می نگرد چرا که جز او نیست ولی ما را توان نگریستن و گواه شدن بر او نیست، ما پوشاندیم تمام حقیقت های را که قادر به نگریستن هستند، آنها به جای ما می نگرند، بنابراین آنها محتاج ما نیستند، بلکه ما محتاج آنها هستیم، حق از نگاه آنها بر ما خیره می شود. کرونا آن روی کودکان و حیواناتی است که در این جهان به خاطر ظلم،گرسنگی، فقر و آسیب های زیست محیطی به ما می نگرد و ما هر چه آنها را تحلیل کنیم آنها خارج از تحلیل های ما حرف های دارند که ما به آنها کور و کر شدیم[14]، ظاهراً می خواهیم آنها را ریشه کن کنیم ولی افسوس که آنها باید باشند تا حرف های ناگفته ما را به ما به شکل سمپتوم انعکاس دهند. نگاه به جای حرفای فراموش شده چنان خیره و سنگین می شود که جنون و وحشت را بصورت خودآگاه و ناخودآگاه به جان انسان های کور و کر می اندازد تا یا آن را بشنوند یا منتظر سمپتوم های سهمگین تر باشند. از این منظر غرق در چنین سمپتوم هایی می تواند تا حدودی لایه های عمیق وجودمان را بالا بیاورد و رمز گشایی کند، به مانند نزدیکی و تجربه تمام عیار  مرگ، انسان را از تمامی چیزهای که تا کنون به خود مشغول داشته، جدا می سازد. بنابراین بشر از کرونا نهایت کیف و ژویسانس[15] را تجربه می کند، شعار بشر مبنی بر اینکه کرونا را شکست می دهیم در واقع ممکن نیست چرا که امر واقع در هر صورت پیروز میدان است، حتی اگر موقتاً واپس زده شود با قدرت و شکلی متفاوت تر بر می گردد. از این رو هر چیزی تا زمانی که تحلیل نشده و عینی نشده در واقع حق را در دل خود دارد که توجه را به طرف خودش می کشد و باعث معرفت می شود ولی زمانی که توهم رمز گشایی رخ دهد توقف رخ می دهد[16]، به همین خاطر اگر اشتیاق به حرکت برای شناخت یک ابژه از بین برود، تحلیل ها و نظریه پردازی به معنای مطلق آن از بابتی ظلم در کشف حق است، کرونا از این بابت تا زمانی که باعث تولید دانش و معرفت می شود نعمت است. از این رو گویا واکنش متخصصان و عموم مردم به کرونا نیز به مانند تمام تروماها و مصیبت ها گذرا و موقتی خواهد بود.

واکنش های روانشناختی به کرونا می تواند طیف متفاوتی به خود بگیرد: در یک طرف طیف آنهایی قرار گرفتند که ظاهراً از کرونا وحشت و ترس دارند و نگرانی آنها به قدری است که فلج کننده به نظر می رسد، برعکس برداشته اولیه و ظاهری از این افراد، ارتباط این دسته از افراد با ترس و وحشت درونی شان قطع شده است، آنها در واقع همان هیستریک هایی هستند که هیچ چیز آنها واقعی نیست، کلام باطنی و ناخودآگاه آنها این است که ای کاش واقعاً ترس و وحشت داشتیم، بنابراین تلاش تخصصی برای کاهش اضطراب آنها قرار گرفتن در تله نمایش آنهاست. پیام ناخودآگاه این نوع واکنش به نوعی می خواهد و آرزو می کند که ای کاش مرگ را تجربه می کردند تا از این زندگی سراسر دروغ جدا می شدند و چیزهای را درک می کردند که همیشه آنها را می پوشانند. به قول لکان تروما بر فانتزی های کاذب خط می اندازد، فانتزی های که حفاظی بر حقیقت های تروماتیک بشر هستند. هر چند در شرایط تروماتیک سیستم دفاعی فردی و گروهی بشر به راه می افتد تا فانتزی های جایگزین ایجاد کند ولی بخش کوچکی از حق در این شکاف ایجاد شده رخ می نماید و تاحدودی عاملان حفاظ ساز نیز مشخص می شود. تروما باعث می شود که بخشی از فانتزی های کاذب فرو بپاشند و قدری از واقعیت های تروماتیک فرد که تاکنون نمادین نشدند، نمادین شوند[17]. اگر افرادی هستند که با ترومایی مانند کرونا بهم نمی ریزند لزوماً نمی توان آنها را سالم نام نهاد بلکه به این معنی است که فانتزی های دفاعی و حفاظی آنها به قدری مقاوم است که امکان رسوخ به واقعیت های تروماتیک در آنها را نمی دهد، به قول لکان، تروماهای ما تعیین می‌کنند که چه کسی هستیم. اگر فانتزی های بشر بر اساس تروما ها فرو نریزد در تکرار همان فانتزی ها و سمپتوم ها، اجبار خواهد داشت.

برای کیرکه‌گور(۱۹۸۳)تکرار Wiederholung و یادآوری Erinnerung دو روی یک سکه هستند[18]: تکرار به شکل سمپتوم واقعیت های تروماتیک را در دل خود دارد ولی از آنجایی که رمزگشایی نشده است سوژه بر آن شاهد نیست و حقیقت ها به کلام درنیآمدند تا از آسیب های ناشی از تکرار جلوگیری شود، بشر امروزی نه تنها تکراری بودن فانتزی های خودش را فراموش می کند بلکه هر نوع ترومایی مانند کرونا که بخواهد تکراری بودن آنها را فرو بریزد را از طریق روانشناسی و روش های مدرن به اسم نرمالیته و سالم بودن حفظ و توجیه می کند. روانشناسی و روش های مدرن به تاریخ و زمان بصورت طولی نگاه می کند و گذشته و آینده را مستقل از زمان حال فرض می کند. در واقع گذشته و آینده در زمان حال حضور دارد، تنها نیاز به رمزگشایی دارد. در مداخلات تخصصی روانشناختی، اکتفا به فانتزی های تحلیل شونده و فانتزی های متخصص، بسیار فریبنده و لایه سطحی حوزه روان است، اشتباه بزرگتر این است که متوسل به اطلاعات اطرافیان تحلیل شونده یا نظریه ها و تفکرات غالب جامعه باشیم، در این حالت یادآوری صورت گرفته همان شکل مدرن و متفاوتی از یک تکرار دیگر است. در حقیقت، اگر بیمار چیزی را «به یاد می‌آورد»، چیزی بیش از یک فانتزی که خود بیمار آن را به هم بافته است نخواهد بود. همانطور که لکان بیان می کند فانتزی حول جای خالیِ بی‌معنا آفریده می‌شود، و عملکرد آن تولید توهم یکپارچگی است؛ در نتیجه، سوژه رخداد تروماتیک را چیزی سازگار با بقیه‌ی جهان نمادین سوژه تصور می‌کند. با کمک فانتزی، هر تجربه‌ی تروماتیک که در غیر این صورت بی‌معنا می‌بود را قابل درک می‌سازد. بنابراین، قضیه این نیست که سوژه مطلقاً هیچ چیز را به یاد نمی‌آورد بلکه این چیز شرحی عینی و واقعی از رخداد تروماتیک نیست. برای سوژه، رخداد تروماتیک به معنای واقعی کلمه مهمل [non-sens] و عاری از معناست. بخشیدن معنا، یا حداقل توهم معنا، به رخداد تروماتیک بی‌معنا کار فانتزی است:

"مکان امر واقع [] از تروما تا فانتزی کش می‌آید و فانتزی هرگز هیچ‌چیز جز صفحه‌ی نمایشی که چیزی کاملاً اولیه را پنهان می‌کند نیست، چیزی تعیین‌کننده در کارکرد تکرار( لکان، ۱۹۹۸، ص ۶۰)"

طیف نوروتیک بخصوص نوع وسواسی آن بیشترین آمادگی برای گرفتن فانتزی های جایگزین را دارند تا حالت مذبذب خود را حفظ کنند، متخصص اگر این را نداند در تله اطمینان جویی و وسواسی بیمار قرار می گیرد. خیره شدن نقطه مشترک واقعیت های تروماتیک است، بنابراین از آنجایی که مداخلات روانشناختی این نگاه خیره را در نظر نمی گیرد به حد یک فانتزی کاهش می یابد. از این لحاظ ترومای مانند کرونا باعث به حرکت در آوردن و فراخوانی دال هایی از فرد می شود که همیشه خود را به شکل سمپتوم و واسطه نشان می دادند،  پراتیک یا روانکاوی به معنی دقیق کلمه باعث می شود تا زنجیره دال ها که به وسیله تروما و با کنار رفتن موانع مدلولی به جنبش در آمده است را به کلام و یادآوری درآورد تا گره های ایجاد شده که خطی بر بدن و فشاری بر روح بشر است، بازگشایی کند. در شرایط تروماتیک و بحرانی جای مدلول ها متزلزل می شود و دال هایی فراخوانی می شود که در شرایط عادی و خارج از تروما ممکن نیست، از این رو پراتیکی که شرایط تداعی چنین دال هایی را فراهم کند می تواند گشایشی بس عظیم در حوزه روانشناختی فرد ایجاد کند. در حالت تروماتیک اگر جریان و سیلان دال ها به راه بیافتد گویا سوژه در روز رویا می بیند، رویایی که می تواند کلافی از دال ها را به راه اندازد. در این حالات است که بیشترین مقدار چند پهلویی، جناس، استعاره و مجاز رخ می نماید و اگر رمز گشایی شود حقیقت های روان را آشکار خواهد ساخت. پراتیک واقعی که در جهت رمزگشایی همین موارد عمل می کند در پدیدار شدن حقیقت های زبانی بشر بسیار کمک کننده است. اگر اضطراب ناشی از خلایی که در فضای تروماتیک ایجاد شده با درخواست فانتزی کاذب ختم به خیر و پر شود منجر به اشتیاق واقعی برای شناخت خود نخواهد شد. بسیار مهم است که پراتیک روانشناختی تا زمانی که درخواست ظاهری بیمار به یک اشتیاق واقعی برای درمان منجر نشده است، به تعویق افتد. اگر فرد به این اشتیاق نائل نشود به دنبال فانتزی در بیرون از خود خواهد بود که فضای خالی درونی خود را پر کند. از این رو نه تنها نباید اضطراب را با فانتزی های جایگزین پر کرد بلکه ناکامی به معنی دقیق کلمه باید رخ دهد تا متریال پوشیده سر بر آورد، ناکامی اگر به حق رخ دهد نه تنها باعث واپس زنی نمی شود بلکه باعث می شود که فرد دست به پوشاندن و کفر به حقیقت ها و واقیعت ها نشود. بنابراین تمدن به معنی دقیق آن نه تنها باعث واپس زنی نمی شود بلکه در جهت احقاق حق و واقعیت ها عمل می کند، اینکه تمدن باعث واپس زنی و سرکوبی می شود تفسیر اشتباه و تحریف مفاهیم فروید است که لکان با بازخوانی و بازگشت به فروید این حقیقت را در نظریه فروید یادآوری و آشکار ساخته است. تروما برای افرادی که در شرایط عادی برچسب ساختار سایکوتیک دریافت می کنند و بعنوان پارانوئیک شناخته می شوند، متفاوت عمل می کند، آنها خلایی را که نورتیک ها یا به اصلاح مردم عادی تجربه می کنند، تجربه نمی کنند، چرا که ساختار سایکوتیک همیشه با خلا روانی زندگی می کند، در واقع از بابتی نورتیک ها در شرایط تروماتیک مانند کرونا نزدیک به ساختار سایکوتیک می شوند. به عبارت دیگر بخش پارانوییک وجود اکثریت با تهدید کرونا و امثالهم فعال می شود و پارت سایکوتیک وجود که همیشه واپس زده می شد سر بر میآورد. پارتی از وجود بشر که یا در بیمارستان یا در زندان ها به بند کشیده می شود تا مانع خودشیفتگی های انسان نورتیک و مذبذب نشود. تروما شکافی بر زندگی عادتی نورتیک هاست تا فراموش شده ها به زبانی متفاوت بازگردند، انسان امروزی هر چیز اصیل مانند، مرگ و توجه به دیگری به معنی واقعی کلمه را فراموش کرده است، منظور از "دیگری" دیگری خود ساخته برای دور زدن دیگری واقعی نیست.

ساختار زبان از بابتی صحنه ظهور آن روی بشر است که در شرایط تروماتیک مانند کرونا خود را نشان می دهد: اگر تمثیل ها، طنزها و استعاراتی که این روزها در فضای مجازی ساخته می شود را به دقت بررسی و تحلیل کنیم سرشار از اطلاعاتی است که ناخودآگاه بشر را روایت می کنند: اکثر طنز هایِ ساخته شده در این روزها به نقد و تمسخر تنهایی و خانه نشینی پرداخته است، ظاهراً تنها بودن را وصله مناسبی بر خود نمی دانیم و امری بوده است که انسان همیشه از آن فراری بوده است، کرونا این را یادآوری می کند که ما نیاز به تنهایی و خلا روانی داریم تا اشتیاق حرکت واقعی سر بر آورد. ماشینی زندگی کردن، آیین ها و رژیم های کنترل ذهن و بدن از جمله موضوعاتی است که در این روزها با کرونا از کنترل خارج شده است و گویا نوعی بازگشت و واپس روی در آنها رخ داده است و امری است که به وضوح می توان آن را در طنزها و تمثیل ها دید، گویا بشر از بابتی برای مدت زمانی اندک هم شده، از نمایش برای دیگری آزاد شده است. بخشی از تمثیل ها و طنزها نیز تمرکز بر این دارند که طبیعت و حیوانات از دست انسان آزاد شده است، گویا امر واقع از طریق کرونا بر دست درازی و خودخواهی انسان خط انداخته است تا شاید بشر به جای زندانی کردن سایر موجودات زنده، خودخواهی های خود را در بند کشد تا وجودش در ارتباط با خود و دیگری واقعی و حقیقی شود. از این رو چه در فضای علمی و چه در فضای عمومی مردم کرونا را تحلیل می کنند و دنیای درونی خود را به آن فرافکنی می کنند غافل از اینکه خود را تحلیل می کنند، گویا بشر با این تروما و کرونا نیز نمی خواهد و عزمی بر این ندارد که خود را ابژه مطالعه قرار دهد و به خود بر گردد و خود را ببیند و بر خود شاهد شود. به خاطر همین لکان می گوید اضطراب برای دیگری است، زمانی که ندانی دیگری چه می خواهد. از این رو بشر تا زمانی که کرونا و امثالهم را بعنوان ابژه بیرون از خود مورد مطالعه قرار می دهد، نخواهد فهمید که او چه می خواهد و سرگردان فهم او خواهد بود. مگر اینکه همین اضافات ساختار زبان که عموماً طنز و مسخره فرض می شود، محور مطالعات فردی و موروثی قرار گیرد تا شاید نتیجه خارج از آنی شود که تا کنون بوده است.

 

جمع بندی

نمی توان با وجود این حجم از تلاش بشر برای پر کردن خلا روانی ناشی از ترومای ایجاد شده کرونا ویروس، انتظار داشت که بشر یادآوری کند آنچه را که فراموش کرده است، بشر چه در ارتباط با خود و دیگری و چه در ارتباط با طبیعت، عهد و پیمان های بسته شده را فراموش کرده است. به خاطر همین، فراموش شده ها به شکل سمپتوم برگشته و او را می نگرند. تا زمانی که انسان نتواند نگاهی را که او را می نگرد در خود رمزگشایی کند، در دور تکرار سمپتوم ها مذبذب خواهد بود. تروما اگر دیده و شنیده شود نعمتی است که می تواند فرد را بر خود و دیگری شاهد کند. همانطورکه لکان بیان می کند اضطراب زاده ناشناخته بودن "میل دیگری" است، یعنی زمانی که فرد نداند که "دیگری" از او چه می خواهد و او را چگونه می نگرد. از این رو تا زمانی که "میل دیگری" بعنوان ابژه مستقل از درون فرد فرض و مطالعه می شود "میل دیگری" ناشناخته می ماند. حقیقتِ یک امری در هر صورت خود را نشان می دهد خواه به شکل سمپتوم، خواه به شکل کلام، در هر صورت به کلام در آمدن او نیاز به جزم، اشتیاق و عشق جدی به کشف و شناخت حقیقت از جانب بشر است. پراتیک واقعی زمانی می تواند موفق عمل کند که فرصت ایجاد شده ناشی از تروما را، در جهت تداعی دال ها و رمزگشایی حقیقت های مستتر در ساختار زبان تبدیل کند تا از سمپتوم سازی و تکرار با شکل های دیگر جلوگیری شود. آنچه از ساختار زبان را که باقیمانده و اضافی فرض می کنیم همانی است که باید محور مطالعه قرار گیرد، بنابراین آنچه مجازی و استعاری فرض می شود واقعی تر از واقعیت است.

منابع
- حبیب زاده، مهدی (1397). مترجم کتاب کودکی را می‌زنند، مجموعه مقالات زیگموند فروید.

-فروید، زیگموند (۱۹۳۳). سخنرانی‌های آشنایی با روانکاوی، سخنرانی ۳۴ توضیحات، کاربردها و راهکارها، {این مقاله توسط مرجان پشت مشهدی، خدیجه فدائی، پرویز دباغی و فرزام پروا ترجمه و زیر نظر دکتر میترا کدیور در جلسات مورخ ۸۴/۲/۳- ۸۴/۲/۱۰- ۸۴/۲/۲۴- ۸۴/۲/۳۱ و ۸۴/۳/۷ کلاس‌های عرصه فرویدی – مکتب لکان ایشان تصحیح گردیده است}. سایت انجمن فرویدی

-فروید، زیگموند(1910). مقاله روانکاوی وحشی ترجمه لیلی افتحی و تصحیح به‌وسیله دکتر میترا کدیور. سایت انجمن فرویدی.

-کدیور، میترا(1380). درس‌نامه روانکاوی در انتانسیون و روانکاوی در اکستانسیون. سایت انجمن فرویدی.

-کدیور، میترا(1381).  درسنامه روند Pass. سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1381).  درسنامه سایکوآنالیز و Pass. سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1381). درسنامه‌ پایان روانکاوی و عمل. سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1380). درسنامه طنز و رابطه آن با ناخودآگاه. سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1381). درس‌نامه درباره مقاله نارسیسم زیگموند فروید. سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1388). مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم. انتشارات اطلاعات. چاپ دوم. ۱۳۸۸.

-کدیور، میترا(1396). مکتب لکان: روانکاوی در قرن بیست و یکم. نشر اطلاعات.

-کدیور، میترا(1397). سخنرانی روانکاوی و دین. دانشگاه شهید بهشتی، سایت انجمن فرویدی

-کدیور، میترا(1397). سخنرانی نقد فرهنگ جنسی در ایران. دانشگاه شهید بهشتی

- نوده یی، داود؛ ضرغامی، محمدحسین؛ ربیعی، مهدی(1398). انحراف روانشناسی و تحریف روانکاوی: http://kelamekalam.blog.ir/

- ضرغامی، محمدحسین؛ نوده یی، داود؛ ربیعی، مهدی(1398). عدلِ سمپتوم: http://kelamekalam.blog.ir/

-نوده یی، داود؛ ضرغامی، محمد حسین؛ ربیعی، مهدی(1398). نسیانِ انسان: http://kelamekalam.blog.ir/

-ربیعی، مهدی؛ نوده یی، داود؛ ضرغامی، محمدحسین (1398). نشانِ علم و عالم: http://kelamekalam.blog.ir/

- ربیعی، مهدی؛ نوده یی، داود؛ ضرغامی، محمدحسین(1398). وهم فهم و فهم وهمhttp://kelamekalam.blog.ir/

-مجله تداعی(1397). مفهوم تروما در روانکاوی لکانی (با نگاهی به سریال وست‌ورلد). https://tadaei.com/

 

-Freud Sigmund (1925).  “Negatiom,” On Metapsychology: NEGATION Standard Ed. 19, 235-239

-Freud Sigmund (1914). Remembering, Repeating, and Working-Through. Standard Ed. 

- Freud, Sigmund (1914). On Narcissism: An Introduction. Standard Ed.

-Freud, Sigmund (1923).  Certain Neurotic Mechanisms in Jealousy, Paranoia, and Homosexuality. (Internat. Journ. Psycho-Analysis, vol. iv, April,.

-Freud, Sigmund (1937). Analysis Terminable and Interminable. Int. J. Psycho-Anal., 18:373- 405.

-Lacan, Jacques .(1957-1956) "La relation d'objet" in Écrits.

-Lacan, Jacques (2001). The Mirror Stage as Formative of the Function of the I", in Écrits: a selection, London, Routledge Classics; p. 5.

- Lacan, Jacques (1992). The Seminar. Book VII. The Ethics of Psychoanalysis, 1959-60.

-Lacan, Jacques(1953-1954) The Seminar. Book I. Freud's Papers on Technique. Trans. John Forrester. New York: Nortion; Cambridge: Cambridge University Press, 1988. p. 215

 -Lacan, Jacques(1964).The Seminar. Book XI. The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis. Trans. Alan Sheridan. London: Hogarth Press and Institute of Psycho-lysis, 1977. p. 103

 

Keywords: gaze, psychoanalysis, coronavirus, trauma, crisis, practice

 

[1] . هیات علمی گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله

[2] . در تعریف فلسفی پراتیک، اینگونه گفته شده است:"پراتیک یعنی مداخله انسان در واقعیت در تمام حیطه های جامعه بشری و طبیعت. تمام درگیریهای انسان با واقعیت، پراتیک استhttps://www.vajehyab.com/wiki/

[3] . نگاه خیره یکی از مفاهیم مورد بحث در روانکاوی است برای مطالعه بیشتر به سمینارهای چهار مفهوم بنیادی، اضطراب و مقالات فروید در مورد تکنیک ژاک لکان و کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور رجوع شود

[4] . اشاره به این گفته لکان که هر سوالی بر پاسخی در فرد استوار است

[5] . اشاره به امر خیالی(imganery) در روانکاوی فروید- لکان

[6] .اشاره به امر نمادین(symbolic) و واقع(real) در روانکاوی فروید- لکان

[7] . وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: و ما انسان را خلق کرده‌ایم و از وساوس و اندیشه‌های نفس او کاملا آگاهیم که ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.

[8]. اشاره به این گفته لکان که واپس زده همیشه بر می گردد: برای مطالعه بیشتر به کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور رجوع شود

[9] . کسی که به هر حقی پوشش ایجاد می کند http://wikifeqh.ir

[10] . شکاف ساختاری اصطلاحی است که در روانکاوی فروید-لکان مطرح است و سه ساختار نورتیک، سایکوتیک و پرورت از هم تمیز داده می شود

[11] . به معنی متردد بین امرین(لغت نامه دهخدا)

[12] . کلافی از دال ها: برای مطالعه بیشتر به کتاب مکتب لکان دکتر میترا کدیور رجوع شود

[13] . اشاره به این گفته لکان که سمپتوم تنها امر واقعی سوژه است

[14] . امری که یادآور آیه قرآن: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ؛ اینان قلب دارند، ولی (حقایق را) نمی‌فهمند؛ و چشم دارند، ولی نمی‌بینند و گوش دارند ولی نمی‌شنوند.

[15] . ژویسانس مفهومی است که ژاک لکان برای کیف همراه با درد به کار برده است که می تواند ظاهراً ناخواستنی ولی عمیقاً همراه با کیف و وفور لذت همراه باشد.

[16] . برای مطالعه بیشتر به مقاله وهم فهم و فهم وهم، نسیان انسان، عدل سمپتوم رجوع شود

[17] . اشاره به تروماتیک بودن امر واقع در امر خیال و امر نمادین که به دور از واقع است مبتنی بر روانکاوی فروید-لکان

[18] . نقل از مجله تداعیhttps://tadaei.com/

 

  • ۹۹/۰۱/۱۲
  • محمد حسین ضرغامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی